|
ای ماه خون، بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی، قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی. دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی. بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی! ای ماه خدا! قدومت گر امی.
|
تقویم، آغاز سال نو و برگزاری جشن های مختلف در میان ملل و جوامع مختلف، برخاسته از زمینه های ملی- دینی و نمودی از فرهنگ جوامع خویشند. این تقویم ها که به مرور از جنبه های مختلف ملی- دینی در جوامع بشری پیدا شده اند؛ برخی از آنها هنوز در جوامع مختلف به حیات خود ادامه داده و هر روز که سپری می شود بنابر خصوصیاتی که دارا هستند بر اعتبار و اهمیتشان افزوده می گردد. اما برخی دیگر از این تقویم ها به عللی متروک گشته و کمتر شخصی از وجود آنها باخبر است. عموماً اساس تقویم ها یا گاهنامه ها بر مبنای چهار مبادی و خصوصیت استوار است که عبارتند از: نجومی، ارضی، دینی، قومی و ملی. ازمبدأهای مهم تاریخی یا تقویم هایی که در میان اکثر اقوام و ملل جهان تا به امروز مطرح بوده اند می توان به تقویم های ذیل اشاره کرد: تقویم های چینی، مصری، عبری (یهودی)، مسیحی، هندو و اسلامی. چنانچه مشهود است اکثر مبادی تقویم ها و گاه شمارها متکی بر دین است. چنان که اقوام یهود که از قدیمی ترین اقوام موحد و متدین بشمار می روند، تاریخ خود را بر مبدأ پیدایش بشر بر اساس اخبار تورات به طور اعم و در حالاتی اخص ظهور حضرت موسی(ع) و نزول تورات و صدور «ده فرمان» حساب می کنند و یا این که در عالم مسیحیت، مسیحیان؛ تولد حضرت عیسی مسیح (ع) را مبدأ تاریخ خویش قرار داده اند و در تقویم های شرق آسیا ظهور کنفوسیوس، بودا، برهما و امثال آن برای طرفدارانشان مبدأ تاریخ است. در میان اعراب عربستان تا زمانی که هجرت، یگانه تاریخ مسلمین شود عام الفیل(1) عمومیت داشت، و اکثر مورخین ولادت حضرت رسول (ص) را به این تاریخ نوشته اند. اعراب نیز مانند سایر ملل جهان دوازده ماه را یکسال می گرفتند منتهی این دوازده ماه قمری بود و گفته می شود که اساس آن منطبق است بر سنت باستانی اعراب و شریعت ابراهیم (ع). تعیین مبدأ تاریخی مسلمین از رحلت رسول اکرم (ص) و زمان خلافت عمر دومین خلیفه به طول انجامید. قبل از این واقعه، تقویم مسلمین تنظیم نیافته بود و مبدأ و اصول خاصی نداشت، مسلمین گذشت زمان را ماه به ماه حساب می کردند و دوازده که تمام می شد آن را یک سال می نامیدند و از هجرت به بعد هر سالی را به نام واقعه مهمی که در آن سال اتفاق افتاده بود نام گذاری می کردند. در زمان خلافت عمر در سال 16 یا 17 هجری؛ عمر مجلسی ترتیب داد تا تقویمی برای حکومت اسلامی تنظیم شود؛ تا با استفاده از آن تاریخ وقایع و حساب بیت المال را نسبت به آن مشخص سازد. در این جلسه راجع به واقعه فیل و واقعه بعثت و مبنای تقویم ایرانیان بحث شد ولی هیچ یک از آنان مورد تصویب قرار نگرفت تا اینکه حضرت علی (ع) پیشنهاد نمود که هجرت حضرت رسول اکرم (ص) مبدأ تاریخ و تقویم اسلامی قرار گیرد؛ این پیشنهاد و موضوع آن، بواسطه این که هجرت سبب گشایش در امر مسلمین و اهداف اسلام شده بود مورد قبول عموم حاضرین قرار گرفت. بعد از تعیین و تصویب مبدأ برای تاریخ اسلام، تعیین مبدأ و سرآغاز برای سال های این تقویم نیز مورد شور و مشورت قرار گرفت؛ که بعد از تبادل نظر؛ ماه محرم بنا به خصوصیات خاص خود که اولاً پایان مراسم و سفر حج بود و ثانیاً آخر ماه های حرام بود بعنوان اولین ماه سال انتخاب شد. در برخی دیگر از منابع نیز آمده است که چون از عصر ابراهیم (ع) اکثر اقوام عرب به علت فراغت از سفر حج و اعمال آن در ماه ذی الحجه، ماه بعد از آن را که محرم باشد، اولین ماه سال می گرفتند، روی این اصل با تبعیت از اصول سنتی اعراب ماه محرم را آغاز سال هجری قرار دادند. اگرچه در اکثر کشورها مراسم خاص سال نو برگزار می شود ولی در اکثر کشورهای عربی اعیاد فطر و قربان بعنوان بزرگترین عید و جشن ملی در نظر گرفته می شوند. و اما شروع سال قمری و ماه محرم برای شیعیان یادآور قیام خونین و همیشه جاوید امام حسین (ع) است. در مذهب تشیع ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است. حادثه ای که با وجود گذشت قرن های متوالی همچنان متبلور و راه گشای جویندگان حق و حقیقت است. به هر صورت سال قمری با مبدأ هجرت پیامبر اسلام در ابتدا در جزیره العرب و پس از آن که اعراب مسلمان به کار کشور گشایی روی آوردند در تمام بلاد اسلامی آن زمان گسترش یافت و شیوه گاه شماری ممالک وسیعی از هند تا اسپانیا شد، و در ایران نیز جایگزین سالشمار خورشیدی شد که از ازمنه قدیم در ایران رواج داشت؛ گاهشماری قمری در ایران تا ابتدای سلطنت پهلوی یگانه گاه شماری کشور بود تا اینکه توسط رضا خان گاهشماری در ایران به هجری خورشیدی تغییر یافت. اینک آغاز سال 1427 هجری قمری را پیش رو داریم، سال قمری با هجرت پر برکت رسول اکرم معنا یافت و مبدأ تاریخ اسلام شد چه اگر پیامبر در مکه باقی می ماند چیزی از اسلام باقی نمی ماند، ولی سال قمری که با هجرت پیامبر مکرم اسلام متبرک شده بود، در سال 61 پس از هجرت به خون عزیزان و خاندان رسول اکرم (ص) رنگ شد و از آن پس سال قمری برای مسلمان راستین جز با اندوهی جانکاه آغاز نگشته است؛ تا کی باشد که خونخواه این خون "ثارالله" بپا خیزد و جهانی را به عدل بیاراید.
| |
|
علت نامگذاری این ماه و حرمت ویژه آن در میان مسلمانان تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت علی (ع) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند ....(1) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند.ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می باشد او و یارانش را به شهادت رساندند. پیشوای هشتم شیعیان امام رضا (ع) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می شد و در آن نمی جنگیدند ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه اش رعایت نکردند. .... آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است:«کودکانم را می دیدم که در دهة نخست ماه محرم غذا نمی خوردند و به نان خالی اکتفا می کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می کنم عشقی درونی آنان را برمی انگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (ع) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می پردازند.... (3) 1-(تاریخ تحلیلی اسلام/ دکتر شهیدی/ ص130) |
| |||||||||||
|
تفکیک حکومت و ولایت و شکل گیری قیام عاشوراـ از سال 11 هجری که پیامبر اسلام رحلت نمود تا سال 60 هجری که معاویه فوت کرد چهل و نه سال طول کشید این سالها به تفکیک حاکمیت به شرح ذیل است: 1- سال 11 هجری رحلت پیامبر اسلام 2- سال13 هجری فوت ابابکر، مدت خلافت: 2 سال و 3 ماه و 10 روز 3- سال 23 هجری قتل عمر، مدت خلافت: 10 سال و 6 ماه و 4 روز 4- سال 35 هجری قتل عثمان، مدت خلافت: 13 سال (8 ماه کم) 5- سال 40 هجری شهادت علی (ع)، مدت حکومت: 4 سال و 9 ماه و 8 روز یا 5 سال و 3 ماه و 7 روز 6- سال 41 هجری صلح امام حسن (ع) با معاویه و بیعت مردم با معاویه در همان سال در بیت المقدس 7- سال 60 هجری فوت معاویه، مدت حکومت: 19 سال و 8 ماه. در این سالها دو جریان مشخص در تاریخ اسلام شکل گرفت. نماد یک جریان «یزید بن معاویه» است که در سال 60 هجری پس از پدرش به حکومت رسید و نماد جریان دیگر حسین بن علی (ع) است که در محرم سال 61 هجری در ماههای اولیه حکومت یزید به دست او به شهادت رسید...دو جریان پیامبری (ولایت) و پادشاهی (حکومت) دو دهه نخست پس از رحلت پیامبر اسلام با خانه نشینی علی (ع) و حکومت معاویه در شام در سال پنجم از خلافت عمربن خطاب چهره ای مشخص یافت. یک جریان بر اصول اسلامی و احکام قرآنی و سنت پیامبری پای می فشرد و جریان دیگر به حکومت و قدرت می اندیشید. .. ـ معاویه 22 سال حاکم شام (سوریه کنونی)بود اززمانی که برادرش یزید بن ابی سفیان فوت کرد و عمر در سال پنجم حکومت خود معاویه را به شام فرستاد و پس از شهادت امیرمومنان از سال 40 تا 60 هجری 42 سال حاکم قلمرو اسلامی بود این سالهای طولانی سالهای استقرار پادشاهی حذف و طرد حاکمیت اسلامی بود. (1) این دو جریان تاکنون ادامه یافته است و هیچ یک از آن دو نتوانسته است بر دیگری غلبه یابد. گاهی پادشاهان جا را برای جامعه دینداران و فرزندان ولایت تنگ نموده اند و به کشتار آنها پرداخته اند و گاهی نیز دینداران و پیروان ولایت توانسته اند حاکمیت را از آن خود کنند و به رواج احکام دین عقلانیت دینی و عرفان دینی پرداخته اند به نظر می رسد با گسترش آموزه های دینی در سه سطح عمل دینی،عقلانیت دینی و عرفان دینی جوامع مسلمان ضرورت جمع میان ولایت و حاکمیت را احساس نموده اند. 1-(پیام آور عاشورا/ مهاجرانی/ ص 11) |
![]() |
1- نگاه مستقل به واقعه عاشورا: نگاهی اجمالی به تحقیقات انجام شده در زمینه واقعه عاشورا نشان می دهد که عمدة دیدگاههای محققین بصورت مستقل یکی از جنبه های واقعه را بررسی نموده است، و یا واقعه عاشورا به عنوان یک پدیدة مستقل در دین دیده شده است. بطوری که بسیاری با نوشتن مقاتل بر بعد عاطفی تاکید کردند و برخی با تحلیل تاریخی آن به برداشت های سیاسی خاصی دست یافته اند و در آخر نیز دریافت های عرفانی حجم دیگری از این تحقیقات را به خود اختصاص داده اند. این نگاه باعث شده تا یک پدیدة دینی بجای همة دین بنشیند و اگر هم بر احساسی کردن آن پافشاری کنیم خواهیم دید که چیزی از پیام دین دستگیر ما نخواهد شد. غالب شدن یک دیدگاه باعث می شود از سایر برداشتها غفلت شودو پیام دین یک جانبه به نسلهای آینده انتقال یابد. اینکه برخی از روشنفکران، ورود عرفان به سیاست را حایز نمی دانند دقیقاً به همین امر توجه داشته اند که در صورت قرارگیری یک تجربه عرفانی به عنوان آموزه غالب دینی بیم آن می رود هر کس با هر عنوانی که صاحب تجربه دینی باشد خواستار تغییر و تحول در عرصه سیاست گردد و به اندازه قدرت خود مردم را به سمت خود متمایل سازد و نگاه خود را عام و فراگیر کند و فهم خود را عین دین بداند....
|
![]() |