چون خرد کمال گیرد ، گفتار نقصان پذیرد . [نهج البلاغه]

نصیر فدایی - Pleas come in

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
آیا در 5 سال گذشته، جامعه جهانی و دولت افغانستان در راستای مفاد(یکشنبه 86 اردیبهشت 9 ساعت 9:41 صبح )

افغانستان امروز، نگاه نو

 افغانستان امروز نگاه نو، عنوان برنامه ای از گروه سیاسی رادیو دری صدای جمهوری اسلامی ایران مرکز خراسان می باشد که هر هفته روزهای جمعه ساعت 19 به وقت افغانستان پخش می گردد.

در این برنامه تحلیلگران و مسئولان دولتی تحولات سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان را در 5 سال گذشته مورد بحث و بررسی قرار می دهند.

ما هم برای استفاده از شما کاربران محترم از نظریاتی که در این برنامه مطرح می گردد، خلاصه و چکیده این برنامه ها را آماده کردیم:

**************************

قسمت اول:

آیا در 5 سال گذشته، جامعه جهانی و دولت افغانستان در راستای مفاد موافقتنامه بن فعالیت کرده اند؟

 پس از سقوط طالبان، موافقتنامه بن به امضاء رسید که طبق آن قرار شد در یک جدول زمانبندی شده، به تدریج با تشکیل قوای 3 گانه، ساختار نظامی سیاسی در افغانستان تکمیل گردد و صلح و ثبات در این کشور تأمین شود. به علاوه آنکه جامعه جهانی نیز متعهد گردید به بازسازی و ثبات این کشور کمک نماید.

اما حال پرسش نخست آن است که، آیا در 5 سال گذشته جامعه جهانی و دولت کابل طبق اهداف تعیین شده در موافقتنامه بن فعالیت کرده اند یا خیر؟

این سؤال را با دکتر متین روزنامه نگار افغان، محمدعاصم نماینده پارلمان و عزیزالله آرین فر کارشناس مسایل افغانستان درمیان گذاشتیم.

**************************

دکتر متین: (جامعه جهانی و دولت در مرحله تطبیق، کمترین توجهی به توافقات بن نداشتند. کشورهایی که با قوای نظامی به افغانستان آمدند درزمینه بازسازی بیشتر به منافع خود توجه کردند و سرک ها را جهت جابجایی سربازانشان بازسازی نمودند، درحالی که مردم به کار نیاز داشتند و باید فابریکه ها راه اندازی می شد.

اما اینکه در مرحله تطبیق موافقه بن به خواست ها و نیازهای مردم توجه صورت نگرفته است، به خاطر آن است که حاکمان فعلی و قوای خارجی خصوصاً امریکا خواستار تأمین امنیت و بهبود اوضاع اقتصادی این کشور نیستند، زیرا به همین بهانه می خواهند ادامه حضور خود را در افغانستان توجیه کنند تا ازطریق حضور در افغانستان به منافع استراتژیک خود در منطقه دست یابند.)

**************************

محمدعاصم نماینده پارلمان: (چهارچوب کلی توافقنامه بن فقط به شکل روتین انجام شده است و تاکنون این مسئله مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است که جامعه جهانی تا چه اندازه به تعهداتشان درقبال افغانستان عمل کرده اند. به عنوان مثال طبق موافقه بن قراردادی به نام قرارداد کابل امضاء شد که طبق آن کشورهایی که در افغانستان حضور نظامی دارند، مکلف شدند تا امنیت را تأمین نمایند. اما تاکنون دولت و جامعه جهانی از امضاءکنندگان این قرارداد سؤال نکرده اند که تا چه اندازه به تعهداتشان عمل نموده اند.)

**************************

عزیزالله آرین فر، تحلیلگر مسایل افغانستان: (در روند پیاده ساختن توافقات بن ممکن است کاستی های فراوان به چشم بخورد، اما به هرحال ما توانسته ایم در راستای توسعه سیاسی ازجمله برگزاری لویه جرگه ها، انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی و تصویب قانون اساسی گام هایی برداریم. اما متأسفانه در عرصه توسعه فرهنگی و اقتصادی موفق نبودیم چون با بحران مدیریت و فساد اداری گسترده مواجه بودیم.)

 به باور کارشناسان امور افغانستان گرچه ظاهراً مفاد توافقنامه بن تطبیق شده است اما مشکلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی همچنان به صورت گسترده وجود دارد؛خصوصاً در این اواخر که ناامنی ها روند خطرناکی پیدا کرده است. اما برای اینکه اوضاع امنیتی و اقتصادی بهبود یابد، چه نوع استراتژی و سیاستی باید ازسوی دولت کابل اتخاذ شود.

**************************

 محمدعاصم نماینده پارلمان: (از ابتدا سیستم نظام ما زیر سؤال بود، زیرا افغانستان یک کشور کثیرالاقوام است و براثر حوادث چند دهه اخیر جناح هایی به صحنه آمدند و هر نظامی که حضور تمام این جناح ها را تضمین نکند، نمی تواند مشکلات را حل نماید.

پیشنهاد ما از ابتدا در لویه جرگه قانون اساسی این بود که نظام افغانستان، نظام پارلمانی باشد اما متأسفانه نظام ریاستی به تصویب رسید. امااکنون برای حل مشکلات باید این نظام ریاستی به نظام پارلمانی تبدیل گردد و ازطرفی هیأت رهبری حکومت باید تغییر کند، زیرا آنها در جامعه موقعیت و جایگاهی ندارند که بتوانند از اقشار مختلف جامعه نمایندگی کنند. ازطرفی برای بهبود اوضاع امنیتی باید تلاش های مستمر نیز در برخورد با عوامل ناامنی ها صورت بگیرد.)

**************************

آرین فر: (یک رویکرد سخت افزاری است، یعنی آنکه برای تشکیل نیروهای مسلح افغانستان، شمار کمی درنظر گرفته شده بود و باید به نظر من حداقل 200 تا 300 هزار نیروی مسلح تربیت می شدند. اما رویکرد دوم رویکرد نرم افزاری یا راه حل دیپلماتیک است یعنی آنکه افغانستان سیاست بی طرفانه فعال را اتخاذ کند.

در ارتباط با مسئله افغانستان باید گفت، تاریخ جنگ نشان می دهد که با جنگ نمی توان شوخی کرد و باید یا از راه سخت افزاری (نظامی) و یا از راه نرم افزاری (دیپلماتیک)، مشکلات را حل نمود اما در افغانستان استراتژی دولت و جامعه جهانی بین این دو رویکرد در نوسان بود و همین عدم قاطعیت و ازطرفی ضعف مدیریت نهادهای دولتی باعث شد که اوضاع به این نقطه بحرانی رسد.)

        **************************


» نصیر فدایی
»» نظرات دیگران ( نظر)

گزارش سوم حوت سالروز قیام مردم شهر کابل در مقابل روسهای متجاوز(یکشنبه 86 اردیبهشت 9 ساعت 9:41 صبح )

امروز سوم حوت سالروز قیام امیدبخش مردم متدین و شجاع شهر کابل در مقابل روسهای متجاوز در سال 1358 است. افغانستان به لحاظ دارا بودن موقعیت بسیار مهم در آسیا همیشه مورد طمع کشورهای استعماری دنیا قرار گرفته است.

به گواهی تاریخ انگلیس یا بریتانیا اولین کشوری است که طعم تلخ شکست را در این کشور تجربه کرده است و بعد از آن اتحاد جماهیر شوروی از زمان روی کار آمدن دولت کمونیستی در افغانستان مردم هوشیار و مسلمان افغانستان متوجه شدند که اتحاد جماهیر شوروی اهداف شوم استعماری را در این کشور دنبال می کنند و بر همین اسا س همه مردم و ابتدا مردم شهر کابل در مقابل این تجاوز به پا خواسته و اعتراض خود را نسبت به نیروهای بیگانه در کشور نشان دادند.

آقای غازی نجیب الله کابلی نماینده مردم کابل در پارلمان در این باره می گوید:

نجیب الله کابلی: (قیام مردم واقعاً یک قیام مهم مردمی بود. دختران و پسران باهم متحد شده بودند و برعلیه شوروی برخاستند. عده ای به زندان پل چرخی می رفتند، عده ای اعدام شدند که واقعاً این قیام یک قیام تاریخی در تاریخ معاصر افغانستان بود و این درس را به ما و گذشتگان ما می دهد که باید به آن بنگریم و حساب کنیم.)

به باور آوارگان سیاسی کشورهای قدرتمند دنیا همیشه سعی دارند با به سلطه درآوردن کشورهای ضعیف منافع سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کنند. تجربه نشان داده است که آنها هیچ برنامه ای عملی و معقول جهت بهبود وضعیت کشور ضعیف نداشته بلکه از کمبودها به نفع خود استفاده می برند. اتحاد جماهیر شوروی دست دوستی به سوی افغانها دراز نمود و آهسته آهسته با شعارهای گرم و آشتین در افغانستان نفوذ کرده و درصدد تحقق اهداف خود بود که مردم شجاع و آزادیخواه افغانستان تزویر و ریای آنان را درک کرده و درمقابل این تجاوز به پا خواستند.

آقای ظهور حسینی کارشناس مسایل سیاسی افغانستان بر این باور است که:

ظهور حسینی: (قیام حوت که در سال 1358 بود که درست تقریباً کمتر از یک ماه بعد از حضور نظامی و اشغال نظامی ملحدین شوروی صورت می گیرد. از نظر زمانی یک نکته مهم است از این موضوع که بگذریم بعد متوجه می شویم که این قیام شباهت های بسیار زیادی با قیام و انقلاب اسلامی ایران و انقلاب مردم ایران دارد که به همین نحوه و با پیروی از همان انقلاب و قیام حرکت ایران بود، باتوجه به اینکه این قیام بعد از مقاومت نوپای جهادی مردم مسلمان افغانستان بود و مردم همه مسلمان بودند و مجاهد و مجاهدین از پیکره همان ملت محسوب می شدند، بعد از تجاوز شوروی مردم کابل درواقع به عنوان مردم پایخت و نمونه مردم افغانستان از لحاظ مقاومت خیلی حرکت آگاهانه ای را انجام دادند که به صورت بسیار گسترده و در فرصتی بسیار کم بعد از اشغال شوروی با حمایت از مقاومت افغانستان یک چنین حرکتی صورت گرفت، مردم مسلمان کابل با حاکمیت کمونیست های الحادی مخالف هستند و این یک حرکت نویدبخشی بود که پیروزی مردم مسلمان می توانست جرقه هایی را به وجود بیاورد و پایه های حکومت کمونیستی را متزلزل کند این قیامت شکوهمند برای متجاوزان و قوای اشغالگر خصوصاً قوای متجاوز شوروی این اخطار را داد که هرچه زودتر این کشور را ترک کنند چراکه در اینجا هیچ کس راضی نیست و هیچ کس این حضور غیرمشروع آنان را نمی پذیرد.)

98 درصد مردم این کشور مسلمان هستند و روحیه استکبارستیزی آنان در تاریخ مثال زدنی است و کشورهایی که با خیال واهی و استعماری وارد افغانستان می شوند در باتلاقی گرفتار می آیند که به راحتی نمی توانند از آن فرار کنند آقای سرور مولایی استاد دانشگاه و صاحبنظر افغان می گوید:

سرور مولایی: (قیام حوت 1358 در تاریخ ما در عین حال که برجستگی مخصوص دارد به خاطر اینکه قوای شوروی در افغانستان و در کابل بودند و تلقی همین بود که وقتی ما آمدیم حرکتی نخواهد بود و دیدیم که مردم در طبقات مختلف قیام کردند در کابل از زن و مردم و محله های مختلف و حتی مکاتب، خصوصاً مکتب های دخترانه که آنها را بسیار درمانده کردند و از آن روز به بعد هم جهاد یک تعبیر و تعریف دیگر پیدا کرد و هم ذهنیت اشغالگران تغییر کرد و تلقی شان این بود که وقتی ما وارد شویم تبلیغاتی که از فقر و تبعیضات در افغانستان وجود دارد با وجود آنها خیلی زود موفق می شویم که مردم را راضی کنیم، حقیقت مسئله در افغانستان و چه در تمام ملت هایی که در مقابل بیگانگان برخاستند دو مطلب است. یکی ایمان و اعتقاد مردم به خدا و دین و اسلام و دیگری بیگانه ستیزی مردم و واقعیت آن است که حتی کسی تبلیغ نکرده در افغانستان این مسئله را حتی سال های سال که ما بودیم و دیدیم یکبار حتی از مقاومت مردم تعریف و تمجیدی نشد از مقاومت مردم قبل از اسلام بعد از اسلام و در زمان معاصر که همان اشغال انگلیس ها بود این روایتی که مردم در سینه دارند از نسل ها به نسل های دیگر منتقل شده درحالی که مطبوعات و رادیوها و تلویزیون های ما تقریباً در این زمینه تبلیغ نکردند.

شاید در کتابها و جایی بوده و همین حس اکثر اوقات متجاوزان در افغانستان را بازی داده است که چون تبلیغی و سابقه ای نبوده است پس ما می توانیم کاری کنیم اما وقتی آمدند و روی دشمنی خود را نشان دادند نه روی دوستی را و چون افغانها مردمی مهمان دوست و ساده دل هستند و بیگانگان را در سرزمینشان اگر با صلح وارد شوند می پذیرند و نان مقابلشان می گذارند از زندگی خود چشم می پوشند ولی اگر بیگانه بخواهد باداری کند و به آنها فرمان دهد و به آنان زور بگوید و اختیار مملکت و زندگی آنها را در دست بگیرد آن افغان با همان شرایط زندگی به خاطر همین تعریف عمومی، همین مقاومت، قیام می کند و می بینیم که یک جا و دو جا نیست و حتی سه جای مشتعل شد.

مردم قیام کردند و این مقاومت ما یکبار دیگر در صحنه تاریخی جهان نشان داد که در اواخر قرن بیستم مردم ما با همان عناصر تاریخی خود که همانطور دست نخورده مانده است به این ترتیب که آن قیام شهری بود که تصورش اصلاً نمی رفت دیدید که چقدر با اینکه کشته و شهید دادیم در عمق قضیه قیام مهمی بود.)


» نصیر فدایی
»» نظرات دیگران ( نظر)

عناصر سارنده شعر(یکشنبه 86 اردیبهشت 9 ساعت 9:41 صبح )

www.azara.blogfa.com

Contact with me at : khitmatgozar@yahoo.com  / hotmail.com

 

در میان تعریفها

 
 

    شعر، پدیده ای است که با همه افراد جامعه بشری سر و کار دارد و هر یک از این افراد، بنا بر سطح فهم خود و انتظاری که از شعر دارد، میتواند تعریفی برای آن داشته باشد. بنابراین نمیتوان به طور مطلق تعریفی ارائه کرد و گفت که شعر همین است و جز این نیست .
    عده ای از منتقدان، به اشتباه پنداشته اند آن چه اصالت دارد، تعریف آنهاست و اگر یک اثر با تعریفی که آنان یافته اند همخوانی نداشته، به این نتیجه قطعی رسیده اند که آن اثر، شعر نیست. باید دانست شعر بودن یا نبودن آثار ادبی، وابسته به دیدگاه ما نیست. آثار درخشان شعری، وجود خود را ثابت و حضور خویش را بر فرهنگ ما تحمیل کرده اند 
    لجاجت در مرزبندی، فقط ما را از زیباییهایشان محروم خواهد کرد و بس. کسانی گه میکوشند شعر بودن یا نبودن همه آثار ادبی را با تعریفِ برساخته خود مشخص کنند، به آن شخصیت اساطیری یونان قدیم شباهت دارند که مردمان را میدزدید، روی تخت خوابی که داشت، میخواباند و میکوشید قد آنان را با تخت خواب تنظیم کند; یعنی قد بلندها را سر میبرید و قد کوتاه ها را آن قدر میکشید تا به همان اندازه بلند شوند. اینان نیز آثار ادبی را کمثله میکنند تا با تعریف دست ساخته شان برابر شوند . 
    ولی ما در عین حال، نیازمند شناخت شعر هستیم و این ایجاب میکند که بدانیم برای ارزیابیهایمان به سراغ کدام دسته از آثار ادبی برویم و آنها را با چه معیاری بسنجیم. پس اگر تعریفی مطلق هم نمیتوانیم یافت، باید حداقل تصویر روشنی از شعر در پیش چشم داشته باشیم. تعریفهایی که آقای دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی عنوان رده است، جامعتر و دقیقتر به نظر می آید 
    ایشان در تاب ادوار شعر فارسی، شعر را چنین تعریف میکند: "شعر گره خوردگی عاطفه و تخیّل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد." با این تعریف، عناصر سازنده شعر، عاطفه، خیال، زبان، آهنگ و شکل هستند وکلام برای شعر بودن، باید از همه اینها برخوردار باشد. این تعریف ایشان، ساده و کاربردی است یعنی با آن، به راحتی میتوان عناصر شعر را شناخت و آثار شعری را محک زد .



www.outdoor.mihanblog.com

 

از بیان شاعرانه تا شعر 

 
 


   جامعه بشری برای این که یک سخن برتر را به عنوان شعر بپذیرد، چنین خواستهایی از آن دارد:
منطق گفتار، متفاوت با منطق عادی ما باشد.
ساختار زبانی متفاوتی در آن به کار رفته باشد.
تناسبهایی از جهات مختلف در آن سخن حس شود.
آن سخن، یک مجموعه نظامدار باشد به گونه ای که خواننده خود را با یک اثر ادبی متشکل روبه رو ببیند.
گوینده از ایجاد آن سخن، هدف خاصی داشته باشد یعنی آن بیان ویژه را برای تأثیری ویژه اختیار کرده باشد.





http://fedaee.photoblink.com/

 

 

  بیان شاعرانه

 
 


   بر نیاز خویش، صورتهای مختلفی از بیان را برمی گزینند و این خاصیت زبان است که برای انتقال یک مفهوم، غالباً می توان بیش از یک شکل بیانی داشت. مثلاً از مرگ یک انسان می توان به این صورتهای گوناگون خبر داد :
1 ـ مُرد
2ـ فوت کرد
3ـ درگذشت
4ـ رحلت کرد
5ـ به عالم بالا کوچ کرد
6ـ کبوتر روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد 
7ـ روحش در جوار حق مسکن گزید
8ـ ما را تنها گذاشت 
9ـ هم ‏پیر سلامت و هم‏نقش عافیت / از دیده نظاره گران در نقاب شد و اگر شخصِ متوفا، فردی نا پسندیده بوده و مرگش موجبات خرسندی دیگران را فراهم آورده باشد، ممکن است بیان به این سوی بگراید : 
10ـ به درک واصل شد 
11ـ به دوزخ متصل شد 
12ـ سقط شد 
13ـ شرّش کم شد 
14ـ از مرگ، به یک تپانچه بر خاک افتاد
این چهارده عبارت، همه از واقعیت واحدی خبر میدهند ولی بار عاطفی آنها یکسان نیست. جمله اول، همان خبر است در عادیترین شکلش یعنی بدون تمایز و تأثیری ویژه . 
جملات دوم و سوم هم کمابیش چنین هستند ولی به هر حال، نشان میدهند که از مرگ شخص محترمی سخن گفته شده است .در جمله چهارم کمابیش حس می شودکه گوینده برای شخصِ درگذشته اعتباری قائل است. در سه جمله بعدی، مشخص است که از شخصی بسیار ارجمند و عزیز سخن در رفته .
جمله هشتم روشن میکند که گوینده سخن هم از مرگ متوفّا ناراحت شده است جمله عبارت نهم، در واقع یک بیت شعر است از خاقانی شروانی که در رثای امام محمد بن یحیی سروده است. از سوی دیگر، عبارتهای نهم تا سیزدهم، خرسندی گوینده از مرگ کسی را میرسانند و البته آخرین آنها، مصراعی است از انوری ابیوردی درباره "جوهر"، خادم مخصوص سلطان سنجر سلجوقی که گویا شاعر از مرگ او خرسند بوده است در عبارت اول ملاحظه میکنید که ما برای بیان یک پدیده ـ مثل مرگ ـ میتوانیم صورتهای گوناگونی داشته باشیم. بعضی از این صورتهای بیانی، کاملاً معمولی و عادیاند و بیش از یک آگاهی رسانی ساده و در حداقل ممکن، کاری نمکینند. ولی برخی دیگر وظیفه ای مهمتر برعهده دارند و کمابیش از حالت روحی و عاطفی گوینده حکایت میکنند . در میان عبارتهای بالا، جمله نخست فقط از واقعیت خبر میدهد و بیش از آن کاری نمیکند; یعنی با شنیدن آن، نمیتوان از هویّت کسی که مرده است مطلع شد و حالت عاطفی گوینده را دریافت. دیگر عبارتها کمابیش از بیان متعارف و واقعی دورند . اینها ممکن است کاملاً مطابق با واقعیت بیرونی نباشند ولی از واقیتهای پنهان دیگری در عواطف و حالات درونی گوینده خبر میدهند. وقتی گوینده میگوید "کبوتر روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد." خودش میداند که روح، کبوتر ـ به معنای لغویاش ـ نیست و جالب این که شنونده هم این را میداند; گویا هر دو توافق کرده اند که این بیان را پذیرند و بلکه بیشتر از بیان معمولی بپسندند . در واقع از این جا ما وارد قلمرو بیان شاعرانه شده
ایم.

 

 

 

 

 


 



» نصیر فدایی
»» نظرات دیگران ( نظر)

هزاره ها..(یکشنبه 86 اردیبهشت 9 ساعت 9:41 صبح )
مردم هزاره افغانستان با خطر گرسنگی روبه رو هستند

6 قوس 1385 خورشیدی برا بر با 27 نومبر 2006 میلادی

یک نهاد بین‌المللی که در مناطق مرکزی و هزاره‌نشین افغانستان فعالیت دارد، اعلام کرد که نیمی از مردم ساکن این مناطق به دلیل خشکسالی با خطر قحطی و گرسنگی روبه‌رو هستند. موسسه " اکسفام" روز دوشنبه با انتشار یک گزارش تحقیقی از این مناطق، هشدار داد، به دلیل فرا رسیدن فصل سرما، خطر بروز یک فاجعه انسانی ساکنین مناطق مرکزی افغانستان را تهدید می‌کند. در این گزارش آمده است مردان این مناطق به علت تداوم خشکسالی طی پنج سال اخیر مجبور به مهاجرت به ایران و پاکستان شده و اکنون زنان و کودکان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. اکسفام تاکید کرده است که این مناطق در محاصره برف قرار دارد و راههای ارتباطی نیزدر حال بسته شدن و مواد غذایی رو به اتمام است. بر اساس این گزارش نیمی از مردم مناطق یاد شده در صورت عدم تامین مواد غذایی با خطر مرگ روبه رو بوده و احتمال بروز فاجعه انسانی در این مناطق وجود دارد. اکسفام اعلام کرد: اغلب مردان خانواده در منطقه حضور ندارند و مسئولان محلی از آغاز مهاجرت دسته جمعی مردم این مناطق خبر داده‌اند که در صورت نرسیدن کمک ،این روند می‌تواند باعث مشکلات اقتصادی و اجتماعی در افغانستان شود. در این گزارش از تمامی نهادهای کمک‌کننده خواسته شده تا توجه جدی به مردم مناطق مرکزی افغانستان داشته ، زیرا مردم این مناطق تا سال آینده زراعی هیچگونه دسترسی به مواد غذایی و پول ندارند. دولت افغانستان اخیرااعلام کرد ، به دلیل خشکسالی درشش سال گذشته دو میلیون و ? ????هزار نفر در سراسر افغانستان با خطر گرسنگی روبرو هستند. کمیته کمک اضطراری دولت افغانستان چندی قبل اعلام کرد که دولت برای کمک به مردم آسیب دیده به بیش از یک صد میلیون دلار کمک نیاز دارد تا بتواند قبل از فرا رسیدن فصل سرما مواد غذایی را به مناطق صعب العبور کشور برساند. براساس اعلام نهادهای بین‌المللی و دولت افغانستان حدود هفت میلیون نفر در سراسر کشور به کمک‌های بین‌المللی برای ادامه زندگی نیاز دارند . سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا، جمعیت افغانستان را در سال ? ?????میلادی ? ???میلیون نفر اعلام کرد در حالیکه مرکز آمار این کشور، آن را ? ??/??میلیون نفر گزارش کرده است.


» نصیر فدایی
»» نظرات دیگران ( نظر)

ورود امام به کربلا(یکشنبه 86 اردیبهشت 9 ساعت 9:41 صبح )
 

 

دوم محرم ورود امام حسین به سرزمین کربلا (سال 61 قمری)

 

هُرم سوزان کویر، بر خستگی کاروانیان نیشتر می زند و بدن های خسته آن ها را می آزارد. خورشید غروب دوم محرم، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد. کاروان بر سینه تفتیده بیابان توقف می کند. صدایی می پرسد: این جا کجاست؟ پاسخ می آید: این جا کربلاست! آری، حسین (ع) به کربلا می رسد و دل کویر را در تب و تاب می اندازد. آسمان نیز، چهره در هم کشیده است. زمین بغض خود را فرو می خورد. فرات بی صدا اشک می ریزد و خارها خود را به دست نسیم گرم سرنوشت داده اند.

امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى ‏حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت‏ حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى ‏کردند و به خطبه ‏هاى دلنشین وى گوش جان مى‏ سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچ‏گونه مشکلى در کنار هم بودند.

اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه ‏اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سخت‏گیرى بر امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.

روز پنج شنبه دوم ماه محرم  سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:

این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.

آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.

فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه‏ هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.

 

روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است که در آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.
عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرموده بود گزارش داد. ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى براى وى باقى نمانده است.
آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همراهانش با یزید بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیاد رسید که آب را به روى حسین و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستاد که میان اباعبدالله و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.

امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند. چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگاه جمله اى را به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. با رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمار و دست از حسین بن على که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهسپار کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگاه ایشان را به کوفه فرستاده و گرنه با ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپاه باش و گردن او را بزن و سرش را براى من بفرست.
آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتناع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب ها کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پاداش مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور داده ایم.

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد.

 


Copyright 2007 www.azara.blogfa.com Inc All Rights Reserved

Valid HTML 4.01!


» نصیر فدایی
»» نظرات دیگران ( نظر)

<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بیام سگوار....
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 15  بازدید
بازدیدهای دیروز: 10  بازدید
مجموع بازدیدها: 13039  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

نصیر فدایی - Pleas come in
نصیر فدایی
نصیر فدایی هستم
» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «