در کنار شناخت صورتهای خیال، یک بحث بسیار اساسی دیگر هم قابل طرح است; شاعر در این تصویرگری تا چه حد موفق بوده و آیا توانسته خیال را به شکلی هنری و تأثیرگذار به کار برد یا نه؟ این ارزیابی هنری، از شناخت خود صور خیال مهمتر است و بلکه ما آن صور را معرفی و دسته بندی کرده ایم تا ارزیابی و شناخت کیفیت آنها ساده ترباشد. متأسفانه ادبای پیشین ما بیشتر به دسته بندی خیالها پرداخته اند و کمتر به نقد ارزشی آنها. مثلاً در بحث تشبیه، بیشتر تلاش، طرح انواع تشبیه از قبیل تشبیه مفرد، تشبیه مرکّب، تشبیه مطلق، تشبیه مقیّد، تشبیه تفضیل، تشبیه مقلوب، تشبیه جمع، تشبیه تسویه، تشبیه ملفوف و تشبیه مفروق بوده تا دریافت این که بالاخره چگونه تشبیهی زیباست و چگونه تشبیهی زیبا نیست. ولی مبنا و معیار ارزیابی ما چیست؟ به روشنی و قاطعیت نمی توان چیزی گفت، چون دامنه کاربرد خیال در شعر آن قدر گسترده است که هیچ قاعده و قانونی را بر نمی تابد. ما فقط می توانیم بعضی از ویژگیهای یک تصویرسازی خوب را نام ببریم و تا حدی ارزیابی کنیم. بحث در ارزشیابی خیال به شش صورت تقسیم بندی میگردد..
تجسم شرط اصلی تخیل :
خیال در شعر از آن جا پدید می آید که شاعر، تصویری را در ذهنش مجسّم می کند و سپس آن شکل ذهنی را در قالب زبان ـ که وسیله ارتباط است ـ می پروراند. به این ترتیب مخاطب هم می تواند تصویر را در ذهن خویش بازسازی کند. این بازسازی تصویر است که لذتبخش است و ما در این جا به آن "تجسّم" می گوییم. وقتی سید ابوطالب مظفری می گوید: به دست فاجعه سنگی در آسمان دیدم و ماه را چو پلنگی در آسمان دیدم در یک آن، تصویر یک پلنگ در ذهن ما مجسّم می شود که به جای ماه قرار گرفته است. این تجسّم، به ما کمک می کند که فضای ذهنی شاعر را دریابیم و هراسناکی اش را حس کنیم. این تجسم، شرط لازم تأثیر تخیّل بر شنونده است. تصویری که نتواند در ذهن مجسّم شود، در واقع بیشترین توان القایی خود را از دست داده است و دیگر مخاطب، با آن از لحاظ معنی سر و کار خواهد داشت نه خیال. امّا گفتیم شرط لازم و نگفتیم شرط کافی; چون گاهی ممکن است تصویری که در ذهن مجسّم شده، چندان زیبا نباشد و یا با بقیه تصویرهایی که قبل و بعد از آن قرار دارند، همخوانی نداشته باشد. اینها هم معیارهای دیگری اند که در قدم بعدی به میان می آیند. امّا چگونه تصویری راحتتر مجسّم می شود و شنونده می تواند زودتر با آن رابطه برقرار کند؟
|