بر نیاز خویش، صورتهای مختلفی از بیان را برمی گزینند و این خاصیت زبان است که برای انتقال یک مفهوم، غالباً می توان بیش از یک شکل بیانی داشت. مثلاً از مرگ یک انسان می توان به این صورتهای گوناگون خبر داد : 1 ـ مُرد 2ـ فوت کرد 3ـ درگذشت 4ـ رحلت کرد 5ـ به عالم بالا کوچ کرد 6ـ کبوتر روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد 7ـ روحش در جوار حق مسکن گزید 8ـ ما را تنها گذاشت 9ـ هم پیر سلامت و همنقش عافیت / از دیده نظاره گران در نقاب شد و اگر شخصِ متوفا، فردی نا پسندیده بوده و مرگش موجبات خرسندی دیگران را فراهم آورده باشد، ممکن است بیان به این سوی بگراید : 10ـ به درک واصل شد 11ـ به دوزخ متصل شد 12ـ سقط شد 13ـ شرّش کم شد 14ـ از مرگ، به یک تپانچه بر خاک افتاد این چهارده عبارت، همه از واقعیت واحدی خبر میدهند ولی بار عاطفی آنها یکسان نیست. جمله اول، همان خبر است در عادیترین شکلش یعنی بدون تمایز و تأثیری ویژه . جملات دوم و سوم هم کمابیش چنین هستند ولی به هر حال، نشان میدهند که از مرگ شخص محترمی سخن گفته شده است .در جمله چهارم کمابیش حس می شودکه گوینده برای شخصِ درگذشته اعتباری قائل است. در سه جمله بعدی، مشخص است که از شخصی بسیار ارجمند و عزیز سخن در رفته . جمله هشتم روشن میکند که گوینده سخن هم از مرگ متوفّا ناراحت شده است جمله عبارت نهم، در واقع یک بیت شعر است از خاقانی شروانی که در رثای امام محمد بن یحیی سروده است. از سوی دیگر، عبارتهای نهم تا سیزدهم، خرسندی گوینده از مرگ کسی را میرسانند و البته آخرین آنها، مصراعی است از انوری ابیوردی درباره "جوهر"، خادم مخصوص سلطان سنجر سلجوقی که گویا شاعر از مرگ او خرسند بوده است در عبارت اول ملاحظه میکنید که ما برای بیان یک پدیده ـ مثل مرگ ـ میتوانیم صورتهای گوناگونی داشته باشیم. بعضی از این صورتهای بیانی، کاملاً معمولی و عادیاند و بیش از یک آگاهی رسانی ساده و در حداقل ممکن، کاری نمکینند. ولی برخی دیگر وظیفه ای مهمتر برعهده دارند و کمابیش از حالت روحی و عاطفی گوینده حکایت میکنند . در میان عبارتهای بالا، جمله نخست فقط از واقعیت خبر میدهد و بیش از آن کاری نمیکند; یعنی با شنیدن آن، نمیتوان از هویّت کسی که مرده است مطلع شد و حالت عاطفی گوینده را دریافت. دیگر عبارتها کمابیش از بیان متعارف و واقعی دورند . اینها ممکن است کاملاً مطابق با واقعیت بیرونی نباشند ولی از واقیتهای پنهان دیگری در عواطف و حالات درونی گوینده خبر میدهند. وقتی گوینده میگوید "کبوتر روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد." خودش میداند که روح، کبوتر ـ به معنای لغویاش ـ نیست و جالب این که شنونده هم این را میداند; گویا هر دو توافق کرده اند که این بیان را پذیرند و بلکه بیشتر از بیان معمولی بپسندند . در واقع از این جا ما وارد قلمرو بیان شاعرانه شده ایم.
|