باز آن غریب مغرور
در این غروب پر غوغا
با اسپ در بیابانهای پر هیاهوی شهر
پیدا شد
در چار راه
از چراغ قرمز
بگذ شت
و اسپش
از سوت پاسبان
و برق پر دوام ماشینها
رم کرد
او
مغرور
در رکاب
پای افشرد